پارت ۱۴۲

ماشین وارد حیاط شد. جونگ‌کوک پیاده شد، لباسش خاکی و کمی خون‌آلود بود. بعد در صندلی شاگردو باز کرد، یه ساک سیاه بیرون کشید و همون‌طور روی زمین گذاشت.

جونگ‌سو هاج‌واج گفت:
– «این دیگه چیه؟»
تهیونگ سریع از استخر بیرون اومد:
– «جونگ‌کوک… چی شده؟ با کی درگیر شدی؟»

جونگ‌کوک هیچ چیزی نگفت، فقط با قدم‌های سنگین رفت سمت شیر آب گوشه‌ی حیاط. شیر رو باز کرد و شروع کرد به شستن صورتش. آب سرد با خون قاطی شد و روی زمین جاری شد.

ات آروم از لب استخر بلند شد. نزدیک‌تر رفت و پشت سرش ایستاد. با صدای گرفته پرسید:
– «جونگ‌کوک… این همه خون… مال توئه یا یکی دیگه؟»

جونگ‌کوک سرشو پایین انداخت، دستاشو زیر آب گرفت. مکثی کرد و با لحنی آروم‌تر از همیشه گفت:
– «نگران نباش. بیشترش مال من نیست.»

تهیونگ با حرص گفت:
– «پس یه بخشیش مال تو هست! چرا این‌کارو می‌کنی لعنتی؟»

جونگ‌کوک این بار نفسشو آروم بیرون داد، صورت خیسش رو با دست پاک کرد و رو به ات چرخید. اما هیچی نگفت.

جونگ‌سو اما هنوز شوکه بود. با صدای لرزون پرسید:
– «جونگ‌کوک… تو واقعاً حالت خوبه؟»
جونگ‌کوک به سمتش برگشت و نرم جواب داد:
– «خوبم، جونگ‌سو. نترس.»

بعد دوباره نگاهشو به ات دوخت، انگار منتظر یه واکنش بود.
دیدگاه ها (۳)

پارت ۱۴۳

پارت ۱۴۴

ادامه ۱۴۱

پارت ۱۴۱

دوست پسر دمدمی مزاج

پلیس. ابلیس. part²¹رفتم داخل استخر و یه پیشبند به ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط